دل نوشته هاي يك متخصص

ميكروفون هاي دايركشنال براي بچه هاي كه دچار نقص بينايي هستند بايد با احتياط استفاده شود چون اين بچه ها نياز دارند متوجه اصواتي كه در تمامي نقاط محيط اطرافشان وجود دارد باشند.

كاهش نويز

طي مطالعات زيادي كه روي بزرگسالان استفاده كننده از تجويز سمعك سمعكهاي داراي ميكروفون دايركشنال و پردازش گرهاي noise reduction انجام شده اين سمعك ها برخلاف اينكه باعث افزايش راحتي و بهتر شنيدن مي شوند در افزايش امتياز بازشناسي كلمات در حضور نويز هيچ موفقيتي نداشته اند .

تا به حال هيچ مطالعه اي در مورد فوايد استفاده از سمعك هاي تك ميكروفونه براي كاهش نويز دربچه ها انجام نشده است .از آنجايي كه اين مدارها مي توانند بهره و به دنبال آن توانايي شنيدن  گفتار و صداهاي مهم محيطي را كاهش دهند ممكن است براي بچه هايي كه در حال يادگيري زبان وگفتار هستند مشكل افرين باشند.

هنگام انتخاب سمعك مناسب براي بچه ها قابليت غير فعال كردن مدار noise reduction يكي از موارد مهمي است كه حتما بايد در نظر گرفته شود.

مدار هاي تراكمي

ارزيابي هاي جديدي كه روي تكنولوژي سمعك هاي موجود انجام شده است نشان مي دهد كه مدارهاي WDRC اغلب بيشتر از مدارهاي خطي كاربرد دارند به طور كلي مدارهاي WDRC براي اصوات با شدت كم, بهره ي بيشتر و اصوات باشدت زياد, بهره ي كمتري را اعمال مي كنند.

اين مدارها علاوه بر اينكه باعث افزايش توانايي شنيدن در رنج وسيع تري از سطوح مختلف input هانسبت به مدارهاي خطي مي شود به فرد استفاده كننده اين امكان را مي دهد تا در محيط هاي مختلف بتواند گفتار را به راحتي بشنود.اما مشكل اين مدارها اين است كه به دليل ايجاد بهره و تركم مي توانند در هر كدام از كانالها به صورت مستقل از يكديگر صورت بگيرند.

امكان توليد فيدبك سمعك بچه ها به دليل اينكه گوش كوچكتري دارند و مدام در حال رشد هستند نسبت به بزرگسالان موضوع نگران كننده تري است بنابراين پرستاران كودكان بايد توجه داشته باشنددر صورت وقوع فيدبك به جاي تغيير دادن تنظيمات ولوم و بهره بهتراست كه قالب سمعك راجابجا يا تعويض كنند.

اگر به دليل مشكل فيدبك سمعك دائماً ميزان بهره ي آن كم شود ممكن است اصوات به اندازه كافي براي كودك تقويت نشوند.

مطالعات نشان داده است كه مدارهاي compression limitting در بعضي كودكان دچار كم شنوايي شديد _عميق هنگام شنيدن صداهاي گفتاري و محيطي به اندازه ي كافي بهره و خروجي فراهم نميكنند.

Boothroyd و همكارانش در سال 1988 به منظور ارزيابي الگوهاي درك گفتاري در 9 كودك (بين 11 تا 16 سال )دچار كم شنوايي از سمعك هاي با و بدون مدارات تراكمي استفاده كردند. در اين آزمون فقط يك كودك با مدار تراكمي عملكرد بدي را نشان داده مؤلف معتقد است تغييرات زمان /شدت ممكن است باعث اين كاهش پاسخ شده باشد.

DAWSON در سال 1990حداكثر خروجي رابراي اصوات خالص (dbspl90)و اصوات گفتاري (86-5dbspl)در سمعكهاي داراي مدار برش قله peak clipping و محدود كننده تراكمي اندازه گرفت .

Hawkins و yacullo در سال 1984 هنگام ارزيابي بازشناسي گفتار در شرايط نويزي يا بازآوايي گزارش كردند كه هنگام استفاده از سمعك به صورت2 گوشي مقدار SNR بيشتر است همچنين تحقيقات نشان داده است كه كودكاني كه فقط تقويت يك گوشي دريافت مي كنند ممكن است در گوشunaided (بدون سمعك خود) دچار كاهش درك گفتار شوند .مطالعاتي كه روي كودكان دچار كم شنوايي يك طرفه انجام شده عملكرد ضعيف آنها در محيط هاي سمعك نويزي و داراي بازآوايي و همچنين مشكلات بيشتري از نظر آكادميك و رواني_اجتماعي نشان مي دهد و از آنجايي كه وسايل تقويت شنوايي يك طرفه فرد كم شنوا را تبديل به شنونده ي يك طرفه (تك گوشي)(بدون در نظر گرفتن اينكه يك گوش دچار نقص است) مي كند همين مشكلات مشابه را برايشان دارد .بنابراين وسابل تقويت شنوايي براي بچه ها حتماً بايد به صورت 2 طرفه binaural تجويز شود مگر اينكه ثابت شودكه آن بچه با تقويت 2 گوشي عملكرد ضعيف تر و بدتري نسبت به تقويت يك گوشي دارد.

تنظيمات مدار و پردازش گر سيگنال

درست مثل بزرگسالان براي كودكان هم خيلي مهم است كه سيگنال دريافتي تقويت شده در هر شرايط محيطي، واضح و بدون هيچ distortion اي باشد .

همانطور كه قبلا اشاره شد بچه ها نسبت به بزرگسالان در هنگام وجود نويز در detcet كردن (كشف كردن )

و دريافت سيگنالهاي شنوايي مشكلات بيشتري دارند.

به علاوه بچه ها نمي توانند مثل بزرگسالان هنگامي كه بخشي از اطلاعات پيام را از دست مي دهند از سرنخ هاي موفعيتي و تجربيات زباني خود استفاده كنند.

انعطاف پذيري زيادي كه در تنظيم بهره ، خروجي و پاسخ فركانسي وسايل تقويت شنوايي وجود دارد به اديولوژيست اين امكان را مي دهد تا وسايل را با توجه به ميزان و شكل كم شنوايي كودك و توانايي او د ر پاسخ هاي شنيداري اش دقيق تنظيم كند.

پيشرفت تكنولوژي در زمينه ي وسايل تقويت شنوايي و پردازش سيگنال باعث بهبود انعطاف پذيري در اين وسايل شده است .

در حال حاضر تنظيم هاي زيادي از قبيل مدارهاي تراكمي ، سيستم هاي چندحافظه اي ،ميكروفون هاي دايركشنال و FM در دسترس است .

هنگام انتخاب كردن تقويت كننده ي مناسب براي كودكي كه دچار كم شنوايي است بايد فاكتور هاي زيادي در نظر گرفته شود .

از آنجايي كه كودكان در حال يادگيري زبان و گفتار هستند خيلي مهم است كه آنها سيگنال هاي شنوايي را كاملاً واضح و بدون اينكه د سطح بلندي ناراحت كننده اي باشد بشنوند.

هنگام اجراي تصميماتي كه براي انتخاب مدارها و پردازش گرهاي سيگنال گرفته شده است ، بررسي دوباره ي اهداف  amplification و اختصاصي تر كردن آنها براي محيط هايي كه در آن قرار مي گيرند خيلي مي تواند كمك كننده باشد و نمونه هايي از اهداف ممكن به اين صورت است :

قابل شنيدن كردن گفتار از بين محدوده ي وسيعي از سطوح ورودي

اطمينان پيدا كردن از اينكه گفتار حتي در سطوح شدتي بلند هم دچار distortion نمي شود

افزايش بازشناسي گفتار در حضور نويز زمينه

مشخص كردن پيش رونده يا نوساني بودن كم شنوايي

Hawkins و yacullo در سال 1984 هنگام ارزيابي بازشناسي گفتار در شرايط نويزي يا بازآوايي گزارش كردند كه هنگام استفاده از سمعك به صورت2 گوشي مقدار SNR بيشتر است همچنين تحقيقات نشان داده است كه كودكاني كه فقط تقويت يك گوشي دريافت مي كنند ممكن است در گوشunaided (بدون سمعك خود) دچار كاهش درك گفتار شوند .مطالعاتي كه روي كودكان دچار كم شنوايي يك طرفه انجام شده عملكرد ضعيف آنها در محيط هاي سمعك نويزي و داراي بازآوايي و همچنين مشكلات بيشتري از نظر آكادميك و رواني_اجتماعي نشان مي دهد و از آنجايي كه وسايل تقويت شنوايي يك طرفه فرد كم شنوا را تبديل به شنونده ي يك طرفه (تك گوشي)(بدون در نظر گرفتن اينكه يك گوش دچار نقص است) مي كند همين مشكلات مشابه را برايشان دارد .بنابراين وسابل تقويت شنوايي براي بچه ها حتماً بايد به صورت 2 طرفه binaural تجويز شود مگر اينكه ثابت شودكه آن بچه با تقويت 2 گوشي عملكرد ضعيف تر و بدتري نسبت به تقويت يك گوشي دارد.

تنظيمات مدار و پردازش گر سيگنال

درست مثل بزرگسالان براي كودكان هم خيلي مهم است كه سيگنال دريافتي تقويت شده در هر شرايط محيطي، واضح و بدون هيچ distortion اي باشد .

همانطور كه قبلا اشاره شد بچه ها نسبت به بزرگسالان در هنگام وجود نويز در detcet كردن (كشف كردن )

و دريافت سيگنالهاي شنوايي مشكلات بيشتري دارند.

به علاوه بچه ها نمي توانند مثل بزرگسالان هنگامي كه بخشي از اطلاعات پيام را از دست مي دهند از سرنخ هاي موفعيتي و تجربيات زباني خود استفاده كنند.

انعطاف پذيري زيادي كه در تنظيم بهره ، خروجي و پاسخ فركانسي وسايل تقويت شنوايي وجود دارد به اديولوژيست اين امكان را مي دهد تا وسايل را با توجه به ميزان و شكل كم شنوايي كودك و توانايي او د ر پاسخ هاي شنيداري اش دقيق تنظيم كند.

پيشرفت تكنولوژي در زمينه ي وسايل تقويت شنوايي و پردازش سيگنال باعث بهبود انعطاف پذيري در اين وسايل شده است .

در حال حاضر تنظيم هاي زيادي از قبيل مدارهاي تراكمي ، سيستم هاي چندحافظه اي ،ميكروفون هاي دايركشنال و FM در دسترس است .

هنگام انتخاب كردن تقويت كننده ي مناسب براي كودكي كه دچار كم شنوايي است بايد فاكتور هاي زيادي در نظر گرفته شود .

از آنجايي كه كودكان در حال يادگيري زبان و گفتار هستند خيلي مهم است كه آنها سيگنال هاي شنوايي را كاملاً واضح و بدون اينكه د سطح بلندي ناراحت كننده اي باشد بشنوند.

هنگام اجراي تصميماتي كه براي انتخاب مدارها و پردازش گرهاي سيگنال گرفته شده است ، بررسي دوباره ي اهداف  amplification و اختصاصي تر كردن آنها براي محيط هايي كه در آن قرار مي گيرند خيلي مي تواند كمك كننده باشد و نمونه هايي از اهداف ممكن به اين صورت است :

قابل شنيدن كردن گفتار از بين محدوده ي وسيعي از سطوح ورودي

اطمينان پيدا كردن از اينكه گفتار حتي در سطوح شدتي بلند هم دچار distortion نمي شود

افزايش بازشناسي گفتار در حضور نويز زمينه

مشخص كردن پيش رونده يا نوساني بودن كم شنوايي

خصوصيات پاسخ عصب شنوايي:

پتانسيل هاي عمل ،پالس هايي از جريانندكه در امتداد طولي يك فيبر عصبي منفردمنتشر مي شود.پتانسيل هاي عمل اطلاعات راجع به اصوات موجود در محيط را به سيستم عصبي مركزي منتقل مي كنند.خروجي از گوش توسط تعدا و تنظيم سرعت ( timing )اي پتانسيل هاي عمل مشخص مي شود.در يك گوش با حساسيت طبيعي فيبرهاي عصب سمعك شنوايي بهطور خودبخودي پتانسيل هاي عمل را تخليه ميكنند.برخي فيبرهاي به طور نسبي ريت انگيختگي پاييني دارند(5/0اسپايك در ثانيه يا كمتر)در حالي كه بقيه ريت انگيختگي بالاتر از120 اسپاك در ثانيه را ارائه مي دهند.اين فعاليت هاي عصبي خودبخودي درسرتاسر فيبر هاي عصبي تصادفي است ومستقل از فيبر است.پاسخ فيبر عصب شنوايي به محرك اكوستيكي به عنوان يك افزايش در ريت انگيحتگي در بالاي ريت خودبخودي قابل مشاهده است.خصوصيات تيونينگ نورون هاي منفرد عموما خصوصيات موج مسافر وسلول هاي گوش داخلي را منعكس ميكند .پاسخ به محرك اكوستيكي كه در ان فعاليت عصبي ميتواند در سرتاسر فيبرها ، هم در ابتداي تحريك وهم با فاز يك محرك پريوديك هم زمان شده باشد، متفاوت از انگيختن خودبخودي ست. پاسخ عصبي به محرك اكوستيكي با افزايش زمان تغيير ميكند همانطور كه در  ميبينيد اين الگوي پاسخ در ابتدا يك فعاليت بزرگي را نشان مي دهدكه سريعا سازگار مي شودوبا يك سرعت سازش كندتري دنبال مي شودكه در شكل از ابتداي 100ms تا  200ms از تحريك قابل مشاهده است.

تاثيرات باقي مانده سازش بعد از اينكه تن قطع مي شود قابل مشاهده است كه در آن در آن فعاليت هاي خودبخودي موقتا كاهش مي يابد يعني بهبودي به سطح نرمال بعد از تقريبا 100ms است.اگر تحريك در يك دوره طولاني زماني باقي بماند،يك جزء سازشي كند كه در طول دوره چند دقيقه اي اتفاق بيفتد ديده نمي شودپاسخ زياد در شروع محرك، احتمالا يك ويژگي مهم در توليد پاسخ هم زماني بالا به محرك تن برست است كه با الكترودهاي ميدان دور همانند ثبت  ECOG ثبت مي شود.اين پاسخ هاي فيبرهاي عصب شنوايي ويژگي ارتعاش مكانيكي حلزون را در مكان عصب گيري شده با عصب منعكس ميكنند.پس نورون ها يك درجه بالا از تيونيگ را نشان مي دهند اما همچنين تفاوت هايي در ليتنسي مربوط به مكان قرارگيري روي امتداد طولي حلزون مشاهده مي شود. اين ويژگي ها در هيستوگرام PST مركب به طورخلاصه براي فيبرهاي توزيع شده در امتداد طولي حلزون نشان داده شده است

درENG، نيستاگموس وضعيتي وخودبخودي چپ زن باسرعت فازآهسته معادل 4 تا 6°/s مشاهده

گرديد. درتحريك كالريك با آب دودمايي متناوب، تنها نيستاگموس چپ زن توليد شد. با اين حال،

همانطور كه ملاحظه مي شود، مقاديرميانگين تهران صفير براي سرعت فازآهسته چشمي به

طورقابل توجهي كمتراز مقدارخودبخودي براي تحريك گرم راست وسرد چپ مي باشد (اين

تحريكات به طورنرمال منجربه زنش به راست مي شوند) واين مقاديردرمقايسه بامقدارخودبخودي

براي تحريكات سرد راست وگرم چپ بيشتراست (اين تحريكات منجربه زنش به چپ مي شوند).

طبق اين نتايج هيچ ضعف يكطرفه وجود ندارد امابرتري جهتي قابل توجهي به چپ (79%) وجود

دارد. دراين مورد، نتايج ocular-motor به طورقابل توجهي ناهنجاربودند و وقفه هاي ساكاديك

درتعقيب آرام وجود داشت، امانكته مهم تر، وجود الگويي كه نشان دهنده يك ضايعه خاص ناحيه

 medullary جانبي ساقه مغز درسمت چپ مي باشد. اين ضايعه وضعيتي است كه درابتداي اين

علائم موردشك بود، اماهيچ دليل آبجكتيوي براي تاييداين ضايعه وجودنداشت تازماني كه اين نتايج

مشاهده وثبت شدند. وضعيتي كه رانش چشمي جانبي(ocular lateral pulsion) ناميده

مي شودرانشان مي دهد، كه اين وضعيت يك يافته اصلي درسندرم Wallenberg مي باشد كه

برضربه ناحيه medullary دلالت مي كند. اين تصاويرنشان داده شده درحالي كه چشم هاباز است

واثرتثبيت باخاموش كردن لامپ هامهارشده، ثبت شده اند. درهر دوپنل بالايي وپاييني ثبت شده براي

حركات چشم افقي، زماني كه تثبيت بينايي مهارمي شود، انحراف به چپ مشاهده مي شود. حركات

عمودي اهميت چنداني ندارند وبه طورتيپيك نشان دهنده بازوبسته شدن هاي چشم مي باشد. اين شكل

ها نتايج اوليه بدست آمده كه منجربه تشخيص نقص medullary جانبي مي شودرانشان مي دهند. اين

يافته ها درصورت وجود يك ضايعه در medulla بدست مي آيدكه تشخيص وجود اين ضايعه

درسمت راست ياچپ بوسيله جهتي كه چشم ها به آن سمت منحرف مي شوند (درحالت حذف سركوب

بينايي)، صورت مي گيرد. اين تشخيص باتوجه به نتايج ENG باالكترود (هنگامي كه ازاتصال

مستقيم استفاده مي شود، يك تكنيك فيلترينگ آمپلي فايركه سيگنال ثبت شده راتحريف نمي كند)

يابامشاهده مستقيم باVNG صورت مي گيردو حركات چشمي تكرارشونده ثبت مي شوند (سركوب

بينايي وجود دارد). اگرچه اين يافته ها درتشخيص ضايعه ساقه مغزدر اين بيمار اهميت بسزايي

دارند، محتمل ترين توضيح براي نيستاگموس چپ زن پايدار وبرتري جهتي چپ بيمار نيزمي باشند.

اين يافته ها به كاهش هرگونه ترديد براي درگيري سيستم محيطي نيزكمك مي كنند.

منبع: 

https://tehransafir.com

 آزمون كنترل حركتي

درپروتكل كنترل حركتي، اطلاعاتي درباره توانايي بيماربراي عكس العمل نشان دادن نسبت به تكان

هاي ناگهاني درمركزوضعيت ثقل آنهابدست مي آيد. اين تكان هاي مركزثقل بوسيله حركات افقي

قدامي وخلفي ناگهاني سطح حمايتي ايجاد مي شود. به طورتيپيك سه حركت بزرگ روبه افزايش

درهردو جهت انجام مي شود. افزايش اندازه حركت باعث تشكيل مجموعه اي ازشدت محركات مي

شود. مشخصات حركات سطح براي هربيماربراساس اندازه قد او متفاوت است اماهمه حركات

براساس فردي بابلندي 6فوت هنجارشده اند. درنتيجه امكان مقايسه مستقيم نتايج بين بيماران فراهم

مي گردد. بعدازسه حركت خلفي وسه حركت قدامي، چرخش ناگهاني پيرامون مچ پا انجام مي شود

(تست adaptation). برخلاف حركات افقي، پاسخ تيپيك عضله برانگيخته شده باتحريكات

چرخشي، بي ثبات است. سپس بيمار بايد بتواند نسبت به محرك جديد درآزمايشات تكرارشونده

سازش پيداكند. پنج بارچرخش تصادفي انگشتان به بالاوپايين، اطلاعات نسبي درباره توانايي

بيماربراي سازش نسبت به اين محركات آشناولي بي ثبات را دراختيار مي گذارد. همانند SOT دراين

پروتكل نيزنيروي عكس العمل نسبت به حركات سطح كه بوسيله سطوح نيرودر سطح حمايتي كشف

شده، اندازه گيري مي شود. پارامتر خروجي اصلي، زمان نهفتگي براي شروع recovery فعال به

دنبال حركات ناگهاني مي باشد سايت دكتر ولدبيگي . سايراطلاعات بدست آمده ازاين پروتكل شامل

توزيع وزني بين پاي راست يا چپ ويك ارزيابي نسبي ازميزان نيرو به عنوان تابعي ازاندازه

حركات لرزشي مي باشد.

اين آزمون نسبت به SOT داراي كاربردكمتري براي ارزيابي عملكردي وكاربرد بيشتري براي

ارزيابي مسيرهاي طولي-حلقوي، مي باشد. اين مسيربااطلاعات ورودي ازناحيه مچ پاشروع مي شود

(گيرنده هاي كشش عضله وتاندون)، سپس به قشرحركتي مي روند وازآنجابه عضلات مختلف كنترل

وضعيت دربخش فوقاني وتحتاني بدن برمي گردند. درصورت ثبت يك زمان نهفتگي ناهنجاربراي

شروع recovery فعال پس ازحركات لرزشي، به عنوان وجود مشكل درمسيرطولي-حلقوي

درنظرگرفته مي شود. توضيح اين مسئله ممكن است به سادگي درد مداوم مفصل ياپشت (يك

وضعيت ارثي درپشت يا اندام تحتاني) يايك ضايعه اكتسابي درگيركننده مسيرهاي مركزي

درمسيرآوران ياوابران باشد. بنابراين، ناهنجاري هاي تست هماهنگي حركت وابسته به زمان

نهفتگي، به طورمشخص نشان دهنده مشكلات موجود درنوارطولي يا سيستم عضلاني اسكلتي مورد

نيازبراي هماهنگي recovery بعدازنوسان تحريكي ناگهاني درسطح ساژيتال نيستند. سايرناهنجاري

هاي مشخص شده بااين بخش آزمون شامل نسبت وزني نامناسب يا ناتواني درمقياس بندي صحيح

نيرو درپاسخ به افزايش اندازه حركات لرزشي مي باشد. برخي يافته ها ممكن است اطلاعاتي راكه

به توضيح شكايات بيمار ازاختلال تعادل كمك مي كند، فراهم مي كنند. اگرنتايج زمان نهفتگي نرمال

باشد 

منبع: 

https://www.tehransafir.com

اجازه دهيد بگوييم كه در اين مورد يك نويز زمينه 10µv وجود دارد . پس S/N ، 0.01 است ، و اين تنها با يك فاكتور 44.7 براي 2000 سويپ (جدول 11-3) بهبود پيدا مي كند ، و S/N براي پاسخ معدل گيري شده هنوز كمتر از يك خواهد بود (0.447) . در اين مثال ، سمعك توصيه مي شود كه تعداد سويپ ها ناكافي است . در يك مورد متفاوت ، زماني كه شما يك محرك سطح بالا را ارائه مي دهيد ، پاسخ شما ممكن است 0.6µv باشد. اين بيمار كاملا راحت وريلكس است و نويز 3µv است ، پس در نتيجه S/N 0.6 / 3 = 0.2  است . با ارائه 2000 سويپ ، S/N (تحت شرايط مطلوب) 8.94 است (0.2 × 44.7) ، كه يك S/N بهتر مي باشد كه براي اكثر اهداف كلينيكي مورد نياز است . شما مي توانيد گاهي اوقات  ميتوانيد با متوقف كردن اكتساب اطلاعات قبل از اينكه 2000 محرك ارائه داده شود ، خودتان را نجات دهيد . درحاليكه دستورالعمل هاي مربوط به تعداد سويپ ها مفيد هستند ، يك شناخت روشن و واضح از اصول اساسي ميانگين گيري (معدل گيري ) سيگنال مي تواند منجر به تغييرات پروتكل آنلاين شود كه جمع آوري اطلاعات موثرتر را اجازه مي دهد ، هم چنين بروز توقف معدل گيري قبل از اينكه يك AEP تفسيري به دست آيد را كاهش مي دهد .

اينها تكنولوژي هايي هستند كه تخمين آنلاين S/N را اجازه مي دهند ، وقوانين توقف مي توانند مورد استفاده قرارگيرند كه اكتساب اطلاعات را، زماني كه يك معيار S/N (ويا احتمال اينكه پاسخ وجود دارد) به دست آمده است يا حداكثر تعداد پاسخ ها معدل گيري شده است ،متوقف كنند . اين تكنولوژي ها (كه ESP ناميده مي شوند ) در مورد بحث قرار گرفته شده است .

جنبه هاي هنجار در پاسخ هاي شنوايي ساقه مغز :

در اين بخش ما برخي از جنبه هاي هنجار ABR را بررسي مي كنيم . اين جنبه هاي هنجار مبنايي براي برنامه هاي كاربردي كلينيكي ABR را تشكيل مي دهند . اين بخش پارامترهاي ثبت توصيه شده در ABR ، به اختصار چندين متغير فردي مرتبط ، درجزئيات بيشتر، بررسي چندين متغير مربوط به محرك در ABR را مورد بررسي قرار خواهيم داد .

در شكل نشان داده شده است كه براي ABR يك بزرگسال جوان باشنوايي نرمال وازنظرعصبي سالم ، با محرك كليك متوسط به بالا مجموعه اي از 5 تا 7 قله وجود دارد كه از I تاVII نامگذاري مي شوند ، كه در 10 ميلي ثانيه اي شروع كليك اتفاق مي افتند . دامنه قله در اكثر موارد كمتر از1µv است .

 MLRs معمولا در طول پنجره زماني 80MS تا 100MS ثبت مي شوند، و محدوده زمان تاخير قله ها تقريبا از 12تا65 ميلي ثانيه است.تصور مي شود مولدها شامل تالاموس و قشر شنوايي باشد (بخش 17). برعكسٍ ECOG و ABR، MLR بر اثر بعضي عوامل سمعك بيروني وابسته به فرد مثل توجه و انگيزش، تغيير مي كند. برچسب گذاري قله با اصطلاحات تقريبا متفاوتي توسط محققين انجام شده است ، اما قطبيت قله به طور معمول با حروف بزرگ P يا N (Negative يا Positive) ،در ادامه اش توسط حروف كوچك اوليه الفبا (براي مثال :Pa،Nb وغيره) نشان داده شده است.به خاطر تشخيص قله هاي MLR قبل از Pa و Na ، قله هاي زودرس تر MLR ممكن است با Po و No نشانه گذاري شوند.پاسخ هاي AEP كه تقريبا بالاي 75MS اتفاق مي افتند، پتانسيل آهسته ورتكس (SVP) يا پاسخ هاي ديررس مركب          (late component responses) ناميده مي شوند. اين پاسخ ها عموماً با حروف Nيا P نشانه گذاري مي شوند،براي نشان دادن قطبيت قله با يك شماره عربي كه در ادامه آن مي آيد نشان مي دهند (مثل ،P1كه اولين قله مثبت SVP است). معادل آن يك شماره عربي نشان دهنده ميانگين تاخير قله ممكن است به عنوان يك زير نگاشت استفاده شود. براي مثال N200يك قله با يك ميانگين تاخير 200MS  خواهد بود. اصطلاح شناسي متفاوت SVP و قراردادهاي نشانه گذاري قله در Hyde(1994b)  باز بيني شده است. Svp  خيلي حساس به توجه و انگيختگي است (بخش 18) .اصطلاح پاسخ هاي وابسته به واقعه (ERP) اغلب براي پاسخ هاي با زمان تاخير طولاني كه قوياً به توجه و انگيختگي افراد وابسته اند استفاده مي شود (Kraus & McGee 1994 ). الگوهاي نوآورانه اي براي ساختارهاي پيچيده مثل توجه و انگيختگي توسعه يافتند. يكي از اين الگوها ، الگوي آد – بال (عجيب و غريب ) ناميده مي شود. الگوي آد - بال  شامل استفاده از دو محرك متفاوت است كه يكي از آنها بارها اتفاق مي افتد و ديگري به ندرت اتفاق مي افتد.

در زمينه ي استفاده از مواد گفتاري در تعيين كانديداتوري كاشت حلزون نيز تفاوتهاي بين شركت هاي توليد كننده وجود دارد .تا تاريخ june سال 2011 شركت Advanced Bionics كسب امتياز بازشناسي جمله حداكثر تا % 50 در بهترين وضعيت استفاده از سمعك و قيمت سمعك  ، شركت  Cochlear Limited كسب امتياز حداكثر % 50 در گوش انتخاب شده براي كاشت حلزون و حداكثر تا % 60 در بهترين وضعيت استفاده از سمعك و شركت Med – EL كسب حداكثر امتياز % 40 در بهترين وضعيت استفاده از سمعك در آزمون HINT را توصيه كرده اند .

در كنار معيارهايي كه ذكر شد اخيرا  اين 3 شركت مجموعه آزموني را براي ارزيابي عملكرد قبل و پس از كاشت پيشنهاد كرده اند كه شامل استفاده از جملات Az- Bio ، جملات BKB-SIN در حضور نويز و استفاده از واژه هاي تك هجايي CNC[1]مي باشد .

در مورد آن دسته از شنوايي شناساني كه عملكرد ارزيابي بازشناسي گفتار را در سطح شدت كاليبره 60dBSPL انجام نمي دهند اين سؤال مطرح مي گردد كه پس چطور بايد فرد بزرگسال كم شنوايي را براي ارزيابي كانديداتوري كاشت حلزون شناسايي و ارجاع نمود .

با تأكيد بر اين امر كه غالباً تصميم گيري بر اساس آستانه هاي شنوايي اديوگرام و تنظيم سمعك براي متوسط سطح شدت گفتار محاوره اي شاخص ضعيفي براي پي بردن به توانايي ارتباطي فرد محسوب مي شود . به بيان ديگر در اديوگرام هاي مشابه لزوماً نمي توان سودمندي يكساني را در تنظيم سمعك مناسب انتظار داشت .

دراين ميان گزارشات بيمار حائز اهميت است . اگر بيمار ديگر نتواند از طريق تلفن ارتباط برقرار كرده يا فقط بتواند با برخي افراد آشنا صحبت كند اين رفتار ارتباطي شاخص خوبي براي بررسي كانديداتوري كاشت حلزون محسوب مي شود . به طور مشابه بيماري كه اذعان مي دارد ديگر قادر به پي گيري مكالمه در ارتباطات و رويدادهاي اجتماعي نيست مورد خوبي براي ارجاع به حساب مي آيد.

نكته مهم اين است كه ارجاع براي بررسي كانديداتوري و استفاده از كاشت حلزون به معناي كنار گذاشتن استفاده از سمعك نيست . مطالعات متعددي نشان داده است كه استفاده تؤام از پروتز كاشت حلزون در يك گوش و سمعك در گوش مقابل يعني تلفيق سيگنالهاي الكتريكي و اكوستيكي يا شنوايي  Bimodal منجر به بهبود امتياز بازشناسي گفتار در سكوت ، در حضور نويز و همچنين توانايي بازشناسي موسيقي مي گردد .

الكتروكوكلئوگرافي نيز راهي براي تشخيص هيدروپس اندولنفاتيك است.براي كسب اطلاعات درباره الكتروكوكلئوگرافي به فصل 19 در جلد يك مراجعه كنيد.بيماراني كه علائم ضايعات وستيبولار را نشان ميدهند بايد تحت آزمون الكترونيستاگموگرافي قرار بهترين برند سمعك بگيرند تا بتوان شدت و ويژگي هاي علائمشان را تشخيص داد.

وزوز پالسي همراه با ناهنجاري هاي رگ هاي خوني در گردن را ميتوان با سونوگرافي، آنژيوگرافي مرسوم يا آنژيوگرافي پاسخ مغناطيسي ارزيابي كرد.شرايطي مثل ترك  پياز ژوگولاريا تنگي  شريان هاي  كاروتيد را ميتوان بعضي اوقات با جراحي درمان كرد.اما،بيشتر اشكال وزوز هاي ضرباني به علت اين شرايط ايجاد نشده اند.وزوز ضرباني اغلب نتيجه كم شنوايي،آرتريواسكلروزيس و كاهش يا افزايش وزن است.اين تغييرات پاتولوژيك ميتوانند باعث شوند كه بيمار نبض خون يا صداي فش فش در رگها را بشنود- صداهايي كه قبلا درك نميشدند.براي بيشتر بيماران با  وزوز ضرباني ، جراحي توصيه نميشود.

كم شنوايي ناگهاني به خصوص اگر دوطرفه باشدميتواند نشاندهنده يك بيماري خود ايمني گوش  داخلي باشد.آزمون هاي تشخيصي شامل western blot immunoassay هستند.

درمان روند هاي بيماري فعال

تعداد زيادي از عوامل ايجاد وزوز را ميتوان با جراحي يا دارو درماني برطرف كرد.

عفونت گوش مياني

درمان موفقيت آميز عفونت با آنتي بيوتيك هاي خوراكي اغلب تمام علائم شنوايي را برطرف ميكند.براي كسب اطلاعات بيشتر درباره اختلالات گوش مياني به فصل 9 اين جلد مراجعه كنيد.

آلرژي ها، تراكم سينوس يا عفونت

وقتي عفونت فروكش كند، اغلب وزوز همراه با اين عوامل نيز برطرف ميشود.

اتواسكلروزيس

انباشته شدن غيرعادي كلسيم روي استخوانچه هاي گوش مياني (به ويژه ركابي) يا حلزون ميتواند باعث يك كم شنوايي انتقالي يا حسي عصبي پيشرونده، وزوز و اختلالات وستيبولار شود.جراحي استاپدكتومي –شامل كاشت پروتز هاي استخوانچه ايي- اغلب براي موارد پيشرفته همراه با  كم شنوايي مشخص، موفقيت آميز است.استفاده از سمعك هاي مرسوم يا سمعك هاي boneanchored (Baha,formerly BAHA) نيز ميتوانند براي بعضي از بيماران مفيد باشند.براي كسب اطلاعات درمورد سمعك هاي قابل كاشت به فصل 13 اين جلد مراجعه كنيد.

بيماري منيير يا ساير اشكال هيدروپس اندولنفاتيك

بيماري  منيير با فشار بالاي غيرعادي مايع در حلزون شناخته ميشود و شيوع آن به صورت 1٪ در ايالات متحده تخمين زده شده است. مديريت بيماري شامل meclizine، antimetics، diuretics و همچنين رژيم با سديم پايين است.اگر بيمار به meclizine جواب ندهد، براي كاهش شدت حملات سرگيجه ميتوان از diazepam استفاده كرد.در موارد شديد مداخلات جراحي شامل قرار دادن شنت اندولنفاتيك، لابيرنتكتومي يا vestibular neurectomy يا تزريق ترانس تيمپانيك جنتامايسين نيز از گزينه هاي موجود هستند.