دل نوشته هاي يك متخصص

يك نمونه حيواني را دقيقاً پس از مواجهه با عاملي وبسايت كه سبب ايجاد تروماي اكوستيك مي شود نشان مي دهد. توجه كنيد كه اندام كورتي از غشاء پايه بيرون افتاده و در يك مدل «مارپيچي» پيچ مي خورد. در طول چند روز پس از مواجهه تمام سلول هاي حسي و پشتيبان (محافظ) در اين ناحيه از حلزون تخريب شدند و اين ناحيه با يك لايه از بافت اپپتليوم سنگفرشي پوشانده شد. حساسيت بالاي حلزون نسبت به تروماي آكوستيك يك ويژگي اصلي براي حلزون گوش است. تروماي آكوستيك نيمه ي رأسي گوش داخلي را تحت تأثير قرار مي دهد. قابليت آسيب پذيري نيمه ي قاعده اي حلزون گوش سبب انتقال علائم گوش خارجي و مياني مي گردد و همچنين منجر به گسترش فضايي صداهاي كوتاه مدت كه مي توانند باعث تروما گردند مي شود.چه ويژگي هايي در صوت (صدا) وجود دارد كه به آنها قابليت ايجاد تروماي آكوستيك مي دهد؟اول اينكه مواجهه با عامل خطرساز بايستي تا حدي بالا باشد كه به آن سطح بحراني مي گويند يعني اينكه سيگنال مي بايست داراي انرژي كافي جهت كشيدن مجموعه غشاي پايه / اندام كورتي بيش از حدود الاستيك آن باشد.سطح بحراني تا حدودي در ميان افراد و گونه هاي مختلف متفاوت است اما در انسان ها بيش از ميزان ماكزيمم SPL dB 140 مي باشد كه يك حد پايه رايج است و اين حد بوسيله مقررات سروصداي شغلي تغيير پيدا كرده است.(OSHA, 1983; NIOSH, 1998)دوم اينكه مواجهه به جاي «پيوسته بودن»، «ايمپالسي» است كه مواجهه ايمپالسي مدت زمان بسيار كوتاهي از ميكروثانيه تا چند ميلي ثانيه را داراست. سوم اينكه به نظر مي رسد «زمان خيز» سيگنال با قطري كه ايجاد مي كند مرتبط است. يك پيش بيني مهم خطر ناشي از مواجهه ي ايمپالسي اين است كه چگونه فشارصوت از محيط تا سطوح اوج افزايش مي يابد

منبع:

https://tehransafir.com/%d8%b3%d9%85%d8%b9%da%a9-%d8%a7%db%8c%d9%86%d8%aa%d8%b1%d8%aa%d9%88%d9%86/

اطلاعات به مامي گويدكه ازبرخي ازجنبه هاي اطلاعات بيشتر پروسه Help-seeking براي تعدادزيادي ازبيماران چشم پوشي شده است.پيش ازاين ما قرارگرفتن دريك دوراهي، زماني كه ازبيمارمي پرسيم كه "شما امروزشنوايي تان راچطورتوصيف مي كنيد؟" راذكر كرديم. بيمارممكن است تنها اين رابگويد "من اصلا دوست ندارم اين مشكل راقبول كنم، اماممكن است همسرم درست بگويد. اوتنهاكسي نيست كه اين مشكل راذكر كرده، ومن خودم نيزمتوجه مشكلاتي شده ام. اما پذيرش پيرشدن راحت نيست."اگربيماربعد از ارزيابي شنوايي وتاييد يك كم شنوايي اين پاسخ رابدهد، خواننده ممكن است تعجب كند كه :چرا بيمار اين را درابتدااين را نگفت؟ احتمالا پاسخ اين پرسش اين است: ما اغلب نيازداريم كه راهمان راآسان كنيم طبق چيزي كه Stone وهمكارانش گفته اند و "مكالمه مشكل" ناميده مي شود. درك اين واقعيت كه اين مكالمات شخصي هستند وبيان آنها براي بيمار راحت نيست، به اديولوژيست كمك مي كند كه به طورعميق به پيام هاي وراي كلمات توجه كند. Reik اين توجه را "شنيدن باگوش سوم" مي نامد.مرحله 2: من مشكل دارم، اما من نيازبه كمك ندارمبيمار دراين مرحله مي خواهد به اين وضعيت اعتراف كند وبا اين مسئله كه اونمي تواندبه خوبي بشنود،موافقت كند. بااين حال، اودرذهننش مزاياي قيمت راتجزيه وتحليل مي كند: كم شنوايي باعث ناراحتي هاي جزئي شده است، اوكلماتي را ازدست مي دهد، اما اوميزان استرس زيادي رابخاطرآن احساس نمي كند؛ به عبارت ديگر، مزاياي حفظ وضعيت موجود مهم تراز آنهايي كه قيمتشان كمتراست،مي باشد.مثل هميشه،مامي خواهيم اين سوال را ازبيماربپرسيم  كه "من چطورمي توانم به شماكمك كنم؟" وپاسخ احتمالا همانند پاسخ مرحله 1خواهدبود، "من به همسرم گفتم درمورد آنچه درجريان است" ياشايد "من مايلم كه فقط بدانم آن چقدربراين من مضراست-شما مي دانيد كه اومي خواهد زمينه اي راايجاد كند".  

منبع:

https://tehransafir.com/

توجه كنيد كه بجز فركانس2000هرتز،تجويز  OFL90 به طور اينجا را كليك كنيد قابل توجه بزرگتر از ارزش هاي OFL90هستند كه با سمعك پشت گوشي پرقدرت،قابل دستيابي است. (همانطور كه در جدول16.1 نشان داده شده است).همچنين توجه كنيد كه افت حسي عصبي در اين مثال،به طور خاص،ملايم است.در نتيجه حداكثركنترل خروجي سمعك هاي انتقال استخواني به طور معمول اين توانايي تنظيم شدن را دارد تا بيشترين احتمال خروجي را به نسبت حالتي كه به طور انفرادي تجويز مي شود،ارائه دهد. مناسب بودن حداكثر خروجي بايد با اين حال،بصورت سابژكتيو(ذهني) ارزيابي شود.انتخاب فرآيند پاسخ بهره فركانسي با معادله ي16.2 يا 16.3تعريف مي شود و در جدول16.4،توضيح داده شده است.بهرحال بايد براي هر بيماري كه از سمعك انتقال استخواني استفاده مي كند،به كار رود.سطح حساسيت آكوستيكي-مكانيكي هدف، بايستي با مشخصه ارائه شده براي سمعك،بررسي گردد.تنظيم تون كنترل مناسب وتنظيم بهره،مي تواند استنباط گردد.دو تذكر بايستي در فرآيند تجويز و محاسبات سطح چارچوب حساسيت در اين بخش به كار رود. بهر حال جنبه هاي عملكردي گوش مياني، مي تواند عامل رابطه بين صداهاي انتقال هوايي وانتقال استخواني باشد كه متنوع تر از آنچه كه در اين بخش فرض شده است،و بنابراين تغيير تجويز به نحوي كه براي بيمار مطلوب باشد.فرض مي شود كه بزرگي افت انتقالي و افت حسي عصبي،تعيين شده است.اگرچه عمل براي تعيين اين بخش ها بر اساس آستانه هاي انتقال هوايي واستخواني رايج است،اما بخوبي تعيين شده است كه اختلالات گوش مياني،آستانه هاي انتقال استخواني را مي تواند بالا ببرد و يا سركوب كند(متوقف نمايد).يك مثال براي اين حالت،كارهارت ناچ(بخش9.4 را ببينيد)است كه افتي است كه در اثر اتواسكلروز رخ مي دهد، اما اثرات مختلف در هر جهت،براي ديگر انواع افت انتقالي رخ مي دهد.صداهاي شدت بالا از سمعك انتقال هوايي،از راه گوش مياني منتقل مي شود و بنابراين با رفلكس ركابي،تضعيف مي شود.قاعده تجويز به مقدار زيادي تحت تاثير ميانگين سطوح ناراحتي وميرايي توليد شده بوسيله ي رفلكس ركابي،قرار مي گيرد.

منبع:

https://tehransafir.com/%d8%b3%d9%85%d8%b9%da%a9-%d8%a7%d8%aa%db%8c%da%a9%d9%86/

قالب تعديل كننده بهره فركانسياين قالب ها در كليك كنيد طراحي هاي انسدادي و غيرانسدادي در دسترس هستند.ساخت اين قالب با استفاده از يك سوراخ پله ايي ،يك كانال پهن شده و يك آرنج پلاستيكي براي تغيير كاراي تيوب مشخص ميشود.در بعضي از آنها از ونت استفاده شده و در بعضي ديگر خير.اين قالب براي ميرا كردن ناحيه فركانس پايين و تقويت فركانس هاي بالا طراحي شده است.قالب vogelاين قالب براي كم شنوايي هاي شديد تا عميق طراحي شده است و براي بيماراني كه حركات فك بيش از اندازه دارند استفاده ميشود.اين قالب شامل يك بخش لوسايتي براي نگهداري محكم قالب در گوش خارجي است و يك بخش سيليكني انعطاف پذير دارد كه در كانال گوش قرار ميگيرد و براي حفظ درزگيري آكوستيكي همراه با كانال گوش حركت ميكند.قالب هاي CFA يا قالب تعديل و تقويت كننده فركانس هاي بالااين قالب ها(يعني CFA1 وcfa2) يك دسته وارد شونده/خارج شونده دارند كه قطر داخلي ثابتي دارند و طراحي قالب هاي killion،libby و جانسن را تركيب كرده اند.مزاياي قالب CFA عبارتند از :آساني تغيير تيوب،حذف دمپينگ در قلاب يا تيوب براي يكنواخت كردن پاسخ فركانسي .مزيت ديگر اين قالب اين است كه تيوب آن چروكيده نميشود كه اين حالت در هنگام جاگذاري تيوب ليبي 3 يا 4mm در داخل مجراي صوتي يك مشكل شايع است.نكته مهمي كه وجود دارد اين است كه اديولوژيست براي تعيين ابعاد هدف طراحي هاي مختلف CFA با لابراتور قالب مشورت نمايد زيرا واژه ها و اختصارات از يك سازنده به سازنده ديگر متفاوت است.براي مثال،براي يك سازنده،CFA1 يك سوراخ كوچك 1.93mm دارد كه تاكيد بيشتري را بر فركانس هاي بالا در محدوده 2-5khz ايجاد ميكند و يك پاسخ فركانسي يكنواخت را توليد ميكند.CFA2 يك سوراخ زنگوله ايي شكل در حدود 4.0mm دارد كه اين نيز تاكيد بيشتري را بر فركانس هاي بالا در محدوده 2-5khz و پاسخ فركانسي يكنواختي را ايجاد ميكند .CFA3 مجراي صوتي بين 1.93-4.75 mm دارد و تاكيد بيشتري را بر فركانس هاي بالا اعمال ميكند .CFA4 يك سوراخ باز بزرگ 4.75mm دارد كه به منظور فراهم نمودن تقويت بيشتر در فركانس هاي بالا طراحي شده است.CFA5 براي اشكال صعودي طراحي شده است و از ونت و سوراخ با عرض كوتاه استفاده ميكند كه بهره را در فركانس هاي 2-5KHZ به اندازه 8-10db كاهش ميدهد.براي تمام قالب هاي CFA ضروري است كه تيوب آسيب ديده برداشته شود .نياز است كه اديولوژيست ،CFA  قديمي را بيرون بياورد (همراه با تيوب متصل به آن)و CFA جديد را با تيوب متصل به آن،براي استقرار رينگ در بالاي مجراي صوتي قرار دهد.قالب هايي كه با استتوسكوپ استفاده ميشوندگاهي وقت ها پزشكان،پرستاران يا هوشبرها قالب هايي را درخواست ميكنند كه بتوان آن را با گوشي پزشكي نيز به كار برد.زيرا آن ها مشكلاتي را در ارتباط با كاهش شنوايي شان يا نويز زمينه مفرط گزارش ميكنند.به اين منظور قالبي طراحي شده كه بتواند همزمان با سمعك پشت گوشي و استتوسكوپ استفاده شود.اين قالب ها ميتواند لوسايتي يا نرم باشد و نوك هاي پلاستيكي استتوسكوپ ها را قبول ميكنند.هنگام استفاده سرهاي لاستيكي استتوسكوپ ها برداشته شده و انتهاي استتوسكوپ به به سوراخ هاي 6.4mmكه در قالب ايجاد شده متصل ميگردد.البته stethomold هم وجود دارد كه در اينجا ديگر نيازي به برداشتن سرهاي لاستيكي استتوسكوپ نيست. ساير موضوعات در ارتباط با قالب هاتضعيف يا ظرفيت درزگيريهمانطور كه قبلا ذكر شد،قالب ها طراحي شده اند تا :1/درزگيري كافي را فراهم كنند 2/راحتي بيمار 3/بهره كافي در تمام محدوده پاسخ فركانسي فراهم شود. 4/از فيدبك جلوگيري كنند 5/از احساس انسداد در گوش بيمار جلوگيري كنند.صدا ميتواند از طريق قالب پخش شود،تمام قالب را به لرزش درآورد و از طريق بافت ها ،غضروف و استخوان كانال منتقل شود و از مسير هوايي بين قالب و ديواره هاي كانال گوش از طريق ليك هاي ناخواسته عبور كند.بخشي از اين مسيرهاي پخش صدا ،ميتوانند باعث فيدبك شوند .وجود فيدبك باعث ميشود كه مريض مجبور شود كه درجه VC را كاهش دهد كه اين كار باعث ميشود كه تقويت كافي در ساير فركانس ها اعمال نشود.پيش آمد ديگر اين مشكل كاهش غيرعمدي تقويت فركانس هاي پايين است كه اين تقويت در بيماران با كم شنوايي شديد تا عميق  بسيار مهم است.در اين بيماران بايد از قالب هايي استفاده كرد كه كمترين ميزان نشت صدا از بين كناره هاي قالب و ديواره هاي كانال گوش وجود داشته باشد.رسيدن به اين هدف به مواد قالب اوليه و تكنيك قالب گيري و همچنين به مواد و نوع قالب اصلي بستگي دارد.براي ارزيابي ايستايي درزگيري فشار ،macrea از يك immitance meter كه به تيوب و قالب متصل شده بود استفاده كرد.با پمپ هوا و مانومتر متصل شده به لوله قالب،فشار به اندازه 200dapa افزايش يافت و براي 5ثانيه ،به همين ميزان باقي ميماند.در طول اين 5ثانيه ،از بيمار خواسته ميشد كه صحبت كند و به اين طريق بررسي ميشد كه درزگيري ميشكند يا خير.اگر در اين 5s كاهشي در فشار مشاهده نميشد نتيجه اين بود كه درزگيري ،ايستايي كافي داشت .macrea دو مواد قالب اوليه (سيليكني و مواد دندانسازي)و چهر ماده را براي قالب اصلي (اكريليك سخت،سيليكون rubbber،پرووينيل كلريد و ميكروليت)ارزيابي كرد.براي 16 موردي كه او ديد 12 تا از 128 تا تركيب قالب ها ،درزگيري را به ميزان كافي فراهم ميكنند .براي قالب هايي كه درزگيري كافي را ايجاد كرده بودند ،ميانگين طول و عرض كانال گوش بزرگتر بود بنابرراين او حدس زد كه ابعاد كانال گوش نسبت به مواد قالب اصلي يا قالب اوليه ممكن است پيضگويي كننده بهتري براي ايجاد درزگيري كافي باشند.Macrea اظهار كرد كه بخاطراينكه تنها 12 تا از قالب ها،درزگيري كافي را فراهم نمودند ،شانس درزگيري گوش با روند قالب سازي دومرحله ايي و تنها يك قالب با ساخت كلي كم است.همچنين استفاده از مواد متفاوت براي قالب اوليه و قالب اصلي به ميزان قابل توجي شانس درزگيري را كاهش نميدهد.در يك آزمايش ديگر macrea دو قالب اصلي را از يك قالب اوليه سفارش داد.او گزارش كرد كه اين روش شانس حفظ درزگيري ايستا را افزايش نميدهد.در آزمايش آخر ،او سطح مواد قالب گيري را بعد از اينكه وارد گوش كرده بود ،به آرامي فشار داد.سپس او از لابراتور قالب خواست تا با يك چاقوي داغ ،محل هايي از قالب اوليه را كه مربوط به توليد سرومن هستند براي ساخت واكس برش بدهد.نتايج آزمايشات نشان دادكه فشار دادن سطح قالب احتمال درزگيري را افزايش نميدهد.اما برش قالب براي ساخت واكس احتمال حفظ درزگيري را افزايش ميدهد.در حقيقت در 50٪ موارد برش قالب اوليه در لابراتور قالب باعث ايجاد درزگيري به ميزان كافي ميشود.Macrea همچنين دريافت كه قالب هايي با نوك هاي گرد بيشتر از قالب هاي با نوك بيضي شكل باعث ايجاد درزگيري ميشوند.همانطور كه پيش از اين ذكر شد ،ليك هاي ناخواسته در اطراف محيط قالب ممكن است وجود داشته باشند.بعضي از محققان تخمين زده اند كه  ميانگين اين ليك با حضور يك ونت 1.4mm برابر است.ليبارگر گزارش داد كه اگر اين ليك ها در يك قالب بدون ونت وجود داشته باشند ،كمترين تاثير را برروي خروجي سمعك دارند .اما وقتي اين ليك ها در اطراف در اطراف قالب گوشي وجود داشته باشند كه داراي ونت است انتقال فركانس هاي پايين بيشتر ميشود و كارايي ونت كاهش مي يابد.Frank عملكرد قالب هاي لوسايت و ونيل فلكس (shell وskeleton) با و بدون وجود tragus lock در برابر عملكرد قالب E-A-R disposable foam ارزيابي كرد.در 20 مورد او دريافت كه قالب هاي مرسوم به ميزان 17db ميرايي كمتري نسبت به قالب E-A-R disposable foam ايجاد ميكنند.به علاوه او در برابر اين عقيده كه قالب ها حفاظت شنوايي را به ميزان كافي فراهم ميكنند ايستاد.قالب هاي مرسوم، ميانگين كاهش نويزي كه ايجاد ميكنند 3.3db استدر حالي كه قالب هاي E-A-R disposable foam ميانگين كاهش نويزشان 18.2db است.

منبع:

https://tehransafir.com/%d8%b3%d9%85%d8%b9%da%a9-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%b1%da%a9%db%8c/

بهرهدومين پارامتر VOR كه درآزمون صندلي چرخان اندازه گيري مي شود بيشتر مطالعه كنيد ، بهره است (سرعت چشم تقسيم برسرعت سر، شكل 20.10). محاسبه بهره نشان دهنده حساسيت كلي سيستم مي باشد. ضعف محيطي يكطرفه مي تواند منجربه كاهش ملايم بهره به خصوص درفركانس هاي پايين شود. بااين حال، اصل باليني براي اندازه گيري بهره، تخمين ميزان كاهش حساسيت سيستم محيطي دوطرفه مي باشد. ميزان بهره ودامنه تقدم فازدر تاييد اينكه كاهش شديد ياعدم پاسخ تحريك كالريك منعكس كننده يك ضعف دوطرفه است وبه علت آرتيفكت هوشياري ياديگرشرايط آزمايش نيست، كمك كننده اند. تصويرسمت چپ درشكل 20.11 نتايج نرمال بهره به عنوان عملكردي از تحريك فركانسي سينوسي رانشان مي دهد.عدم تقارندرشكل 20.10 مثال شماتيك عدم تقارن كه شامل مقايسه بين سرعت بخش آهسته حركات چشمي سمت راست (مقاديرمثبت) نسبت به سمت چپ (مقاديرمنفي)مي باشد، نشان داده شده است. توجه به اين نكته مهم است كه اين مقاديرتوسط جهت حركات چشمي توليدشده بوسيله VOR يعني بخش آهسته، محاسبه ونامگذاري مي شوند. اين حالت هنگام بررسي برتري جهتي ناشي ازتحريك كالريك برعكس مي شود. مقاديربرتري جهتي بوسيله سرعت بخش آهسته محاسبه مي شوند اما طبق قرارداد، بوسيله جهت فازسريع نيستاگموس نامگذاري مي شوند. بنابراين، بيمار داراي برتري جهتي بازنش به راست (سرعت فازآهسته چپ بزرگتراز سرعت فازآهسته راست) ممكن است داراي عدم تقارن چپ درآزمون صندلي چرخان باشد كه نشان دهنده اين است كه درطول آزمون صندلي، سرعت فازآهسته سمت چپ بزرگتراز سرعت فازآهسته سمت راست بوده است. اين نتايج بابرتري جهتي سازگاراست. برتري جهتي وعدم تقارن بدست آمده ازآزمون صندلي، هميشه هردوباهم ناهنجار نيستند. برتري جهتي (آزمون كالريك) وعدم تقارن (آزمون صندلي چرخان) هردونشان دهنده وجودبرتري درسيستم مي باشند كه اين برتري ازبزرگتر بودن سرعت هاي بخش آهسته دريك سمت نسبت به سمت ديگرحمايت مي كند. اين برتري به علت وجود يك ضايعه محيطي همراه باجبران ديناميك ناكامل درسيستم عصبي مركزي مي باشد. احتمال اينكه اين برتري نشان دهنده وجوديك ضايعه جبران نشده درمسيرهاي مركزي باشد كمتراست. زماني كه يك عدم تقارن VOR درآزمون صندلي چرخان ثبت شود، اين نتيجه ممكن است به علت ناهنجاري هاي موجود درسيستم محيطي شامل يك ضعف محيطي درسمتي كه سرعت بخش آهسته قوي تروجود دارد يايك ضايعه محرك درسمت مقابل باشد. براي مثال، يك بيمار داراي ضعف محيطي جبران نشده راست، به طوركلي يك عدم تقارن بزرگتردرسرعت بخش آهسته درسمت راست نسبت به سمت چپ رانشان مي دهد. اين حالت به علت توانايي توليدحركات چشم جبراني بزرگتربه سمت راست درهنگام چرخش به سمت سالم (چپ) وحركات چشم جبراني باشدت كمتربه سمت چپ بعداز چرخش به سمت ضعيف تر (راست) مي باشد. تصويرسمت راست درشكل 20.11 نتايج نرمال اندازه گيري عدم تقارن رانشان مي دهد.  

منبع:

https://tehransafir.com/

فازامكان مشاهده مستقيم اين پارامترVOR نسبت كليك كنيد به دوپارامترديگركمتر است اما به علت توانايي آن درنشان دادن اختلال عملكرد سيستم محيطي، داراي بيشترين اهميت باليني مي باشد. اندازه گيري فاز، ارتباط زماني بين حركت سروحركت چشم رفلكسي رابررسي مي كند. شكل 20.10 نتايج مورد انتظارازعملكرد نرمال سيستم VOR درفركانس هاي آزمايشي كمتراز 0.16 Hz راتوضيح مي دهد. دراين شرايط همانطوركه درشكل 20.10 نشان داده شده است، حركات چشم جبراني مي تواند زودترازحركت سررخ دهد. ميزان اين تقدم فاز، زاويه فازي ناميده مي شود وبه طورمعمول برحسب درجه اندازه گيري مي شود. تصويرمياني درشكل 20.11 نموداري از زاويه فازي نسبت به فركانس چرخش دربيماري بانتايج نرمال آزمون صندلي چرخان رانشان مي دهد. نتايج فاز مي تواند براي محاسبه ثبات زماني سيستم درهرفركانس آزمايش به كاررود؛ اگرچه بابه كاربردن اين فرضيات كه اگرفركانس هاي آزمايش به محدوده فركانس هاي 0.04 Hz وپايين تر محدود شود، محاسبات به طورقابل توجهي ساده تر مي شوند. به طوركلي، دراين range فركانسي محدود شده، ارتباط بين زاويه فازي وثبات زماني يك نسبت معكوس است. باافزايش زاويه فازي، ثبات زماني كاهش مي يابد.   همانطوركه درتصويرمياني شكل 20.11 ملاحظه مي شود، محدوده نرمال فاز( براساس دوانحراف استاندارد بالاتروپايين ترازميانگين) دربخش روشن نشان داده شده است. يك افزايش درتقدم فازخارج ازاين محدوده به معناي وجودثبات زماني به طورغيرعادي پايين مي باشد. براساس مطالعات آزمايشگاهي روي پردازشگرذخيره سازي سرعت (ناحيه هسته هاي وستيبولار) كه ثبات زماني سيستم VOR راتنظيم مي كند، ما مي فهميم كه آسيب به لابيرنت يا بخش وستيبولارعصب 8 باعث كاهش ثبات زماني مي شود. بنابراين، افزايش تقدم فازكه به معناي ثبات زماني به طورغيرعادي پايين مي باشد، به طورقطعي دليلي برپاتولوژي سيستم محيطي مي باشد. به اين دليل كه آسيب به هسته هاي وستيبولار درساقه مغزنيزممكن است منجربه ثبات زماني به طورغيرعادي پايين شود، درنتيجه بايد درتفسيراين حالت احتياط كنيم. بنابراين براي تاييد محل ضايعه درلابيرنت ياعصب 8 به سايراطلاعات باليني نيزنياز داريم. وجود تقدم فازي به طورغيرعادي پايين (ثبات زماني به طورغيرعادي بالا) ممكن است نشان دهنده وجود يك ضايعه درناحيه nodulus مخچه باشد، كه اين ناحيه روي محل اجتماع ذخيره سازي سرعت درساقه مغزتاثير مي گذارد.

منبع:

https://tehransafir.com/%d8%b3%d9%85%d8%b9%da%a9-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%b1%da%a9%db%8c/

سمعك ها يا كاشت حلزون ؟فاكتورهاي زيادي وجود دارد فروش سمعك اتيكن كه بايد قبل از اين كه شخصي توام به كاشت حلزون كند در نظر گرفته شود . موارد ضروري كه بايد در جزئيات بيشتر اينجا در نظر گرفته شود اين است كه اكثر اوقات بايد يك انتظار معقول از اين كه كاشت حلزون توانايي تمايز گفتاري را در سطح بالاتري نسبت به سمعك فراهم مي كند وجود داشته باشد . يك استثنا مي تواند بيماري كم شنوايي پيشرونده باشد كه دراين شرايط كاشت حلزون را براي بيماري كه درجه ي كم شنوايي كمتري داردتجوي كنيم تا براي بيماي با كم شنوايي پايدار.مشكل بودن تصميم گيري درباره فوائد اين كار اين است كه كاشت حلزون براي بعضي از مردم به نسبت ديگران بهتر پاسخ مي دهد . بعضي از كاركردهاي آن را مي توان بر پايه ي : مدت زمان كم شنوايي ، سن كاشت حلزون، سن وقوع ناشنوايي ، شنوايي باقي مانده قبل از كاشت حلزون ، آسيب شناسي اختصاصي و فاكتورهاي انگيزيشي پيش بيني كرد . اما متغير هاي تعريف نشده ي احتمالي نتايج باقي مي ماند.شكل 3 . 8 براي بيماران بالغي كه كاشت حلزون داشتند و با 3 تست گفتاري آزمايش شدند امكان فراتر رفتن امتياز گفتاري روي محور افقي نمايش داده شده است كه بر پايه نتايج گزارش شده براي طرح فرآيند Ltd  srEAK است . حتي براي امتياز هاي خيلي كم گفتاري با سمعك ها ، احتمال پيشرفت كمتر از 100% است . زيرا نسبت كمي از بيماران با كاشت حلزون به هيچ تمايز گفتاري open – set ي را به دست نمي آورند. از سوي ديگر ، بسياري از بيماران هنگامي كه كاشت حلزون انجام مي دهند امتياز بالايي در جملات open – set در مكان هاي آرام به دست مي آورند. ويژگي كه به طور معمول براي كاشت به كار مي رود اين است كه براي بالغين ، امتياز جملات گفتاري open – set در مكان هاي آرام با سمعك بايد زير بم درصد باشد. شكل 3 .8 نشان مي دهد كه يك شانس 67 درصدي وجود دارد كه امتياز به دست آمده با كاشت حلزون بيشتر شود . حتي اگر عملكرد كاشت برابر عملكرد سمعك در گوش ديگر باشد. موقعيت هاي بسياري در زندگي واقعي وجود دارد كه بيمار سود قابل ملاحظه اي را از كاشت حلزون مي برد. در اين مطالب بيان مي كند كه هر دودستگاه بعد از عمليات كاشت پوشيده مي شوند. 

منبع :

https://tehransafir.com/%d8%b3%d9%85%d8%b9%da%a9-%d8%a7%d8%aa%db%8c%da%a9%d9%86/